اسرارآل رسوال(ص)

این بخش ازروی کتاب باارزش صاحبه امیرالمومنین سلیم بن قیس باکمی تغییرنوشته شده است.که به نام آن صاحبه بزرگوارنیزمشهورمیباشد به دوقسمت۱ـتاریخچه جمع آوری وچگونگی رسیدن این کتاب به دست آیندگان۲ـمحتویات داخل این کتاب ومطالب کتاب.تقسیم شده است
درتوضیح بیشتربایدگفت دراین بخش مطالب به صورت حدیث نوشته شده است کل این کتاب حول محورولایت وشخصیت والای امام علی(ع)نگاشته شده وبیشترمطالب درموردایشان است وتااوایل امامت امام حسین(ع) نوشته وبعدازآن نویسنده فوت کرده است

این کتاب بسیارباارزش وکم یاب می باشدوبرای اولین باردرایران به چاپ عمومی رسیده .قابل توجه است که داشتن این کتاب درسایرکشورهای اسلامی جرم ودرعربستان اعدام است وازسوی مفتی های وهابی دارنده نگارنده ویاخواننده این کتاب کافربوده وبایدسرش ازتن جداشود
من به شخصه خواندن این کتاب رابه تمام شیعیان توصیه می کنم اگرخواهان شناخت اهل بیت هستیداگرمی خواهیدشیعه تمام عیارمولا علی(ع) شویداین بخش راحتما بخوانیددراین بخش سعی شده واقعیتی هرچندتلخ وناگواربدون تحریف ذکرشود
نظریادتون نره لطفا؛نظرشما منوتوبهترکردن وبلاگ کمک می کنه


مقدمه:این کتاب راسلیم بن قیس هلالی کوفی ازرجال نامدار شیعه وازاصحاب خاص امیرمومنان امام حسن(ع)امام حسین(ع) امام سجاد(ع)وامام باقر(ع)نوشته است اودوسال قبل ازهجرت درنزدیکی کوفه درقبیله هلال به دنیا آمد(پس از ساخته شدن کوفه قبیله وی به آنجا کوچ کرده وازآن پس قبیله هلالی راکوفی نیزمی گفتند)بااینکه محضرپیامبرعظیم الشان اسلام رادرک نکرده بودولی روحیه حقیقت جویش اورا به مدینه کشاندسلیم دردوران حکومت عمربن خطاب درمدینه بودوباتوجه به جوحاکم که به شدت ازنقل وکتابت احادیث وروایات نبوی جلوگیری می شدباکمال دقت وظرافت به جمع آوری احادیث نبوی وروایات تاریخی دوران پس ازرحلت پیامبر(ص)وجریان ناگوارسقیفه اززبان اصحاب خاص پیامبروامیرمومنان همچون:سلمان،ابوذر،مقداد،ابن عباس و....پرداخت به گواهی تاریخ،سلیم درتمام جنگ های جمل،صفین ونهروان دررکاب امیرمومنان(ع)حضورداشته وباتمام شجاعت ودلیری بانهایت تلاش وبادل وجان به حمایت ازآستان مقدس ولایت پرداخت
دریک جمع بندی کلی بایداقرارکردکه سلیم بن قیس نه تنهادرمیدان نبرددررکاب امام علی(ع)به مبارزه بادشمنان پرداخت بلکه درجبهه فرهنگی باوجودجوخفقان درنهایت دقت عمل نمود.وباجمع آوری دقیق اخبارواحادیث نگذاشت وقایع مهم تاریخی پس ازرحلت پیامبرگرامی اسلام به فراموشی سپرده شودبلکه تاهمیشه تاریخ وبرای همه نسل هاباقی پایداربماند
سلیم تاحکومت حجاج بن یوسف(لعنة الله علیه)درکوفه می زیسته درسال ۷۵ هجری وقتی که حجاج واردکوفه شدازاولین کسانی که موردتعقیب قراردادسلیم بودزیراسابقه ارادت ودوستی اوبا امیرالمومنان آشکاربودومردم اورابه این خصوصیات می شناختندوشیعیان دردوستی بااهل بیت اوراالگوی خودمی دانستندازاین روسلیم باکتابش به جانب ایران ودرفارس سکنی گزیدحتی یک باربه فکرسوزاندن کتابش افتادولی بلافاصله پشیمان شده خودراسرزنش نمود.درشهر(نوبندجان)فارس باجوانی ایرانی به نام(ابان بن ابوعیاش)که شیعی متعصب بودآشناشدودرخانه اوبه طورناشناس اقامت گزید
سلیم که درسن کهولت به سرمی بردسخت دراین فکربودامانت بزرگ خودکه ثمره یک عمرتلاش اوست به شخصی مطمئن بسپاردتابه خوبی حفظ کندازاین رومدتی باابان بودضمن تربیت فکری وعقیدتی او،حقایق تاریخی رابه تدریج برای اوبازگوکردوبدین شکل اورامتوجه شرایط موجودنمودوزمینه پذریش وحفظ چنین امنت گران سنگی رادراوبه وجودآوردبالاخره سلیم بن قیس دراواخرسال۷۶هجری درهمان شهردرولایت فارس درسن۷۸سالگی رحلت نمودوقبرش یادگاری برای شیعیان وکتابش توشه ارزشمندی برای دوستداران اهل بیت شدپس از سلیم کتابش به دست ایرانیان نگه داری شدوبعدازابان افرادی مانند حمادبن عیسی وعثمان بن عیسی واعرابی مانند ابراهیم عمریمانی،همام بن نافع،وعبالرزاق بن همام ازاین کتاب روایت کردندایرانیان آنچنان این کتاب رابدون تحریف نگه داشته که پس ازهزارسال هیچ تحریفی دراین کتاب دیده نشده
تاییدکتاب سلیم بن قیس ازسوی ائمه معصومین(ع):دراهمیت واعتبارکتاب سلیم همین کافیست که نقل شده ابان کتاب رابه محضرمبارک امام سجاد(ع)برددرحالی که ابوطفیل وعمربن ام سلمه دوصحابی پیامبر(ص)حضورداشتنددرمدت سه روزتمام مطالب کتاب برای امام سجاد(ع)قرائت شد،سپس آن حضرت فرمود((سلیم راست گفت خدااورارحمت کندهمه اینهااحادیث مااست که نزدماشناخته شده است))
ونیزدرسخنی ازامام صادق(ع)آمده است که آن حضرت فرمودند:(هرکس ازشیعیان ومحبان ماکتاب سلیم بن قیس هلالی نزداونباشد،چیزی ازامرولایت مانزداونیست وازمسائل مربوط به ماچیزی نمی داندکتاب سلیم،الفبای شیعه وسری ازاسرارآل محمد(ص)است)
                                                        
  
تاییدکتاب سلیم ازسوی علمای اسلام:
علمای اسلام درطول چهارده قرن همواره توجه خاصی به کتاب سلیم بن قیس به عنوان اولین وقدیمی ترین کتاب تاریخی وحدیثی شیعه داشته اندودرآثارمکتوب خودبه روایات آن استنادنموده انددراین قسمت برخی ازعلمای بزرگ اسلام این کتاب راتاییدکرده اند
این بزرگان عبارتنداز:سیدبن طاووس،علامه مجلسی،سیدهاشم بحرانی،علامه امینی،شیخ عباس قمی،مسعودی،آیت الله مرعشی نجفی وعلامه مامقامی که دراین باره فرمودند:کتاب سلیم بن قیس درنهایت درجه اعتباراست.تاریخ نویسان بزرگی مانند:شیخ مفید،ابن شهرآشوب،احمدبن طحال،مسعودی،وشیخ طوسی ازکتاب سلیم به عنوان مرجع دربیان روایات خوداستفاده کرده وازآن به عنوان یه سندمعتبراستفاده کرده اند 

شرح احادیث ازکتاب سلیم بن قیس:
                                          حدیث(۱):
سخنان پیامبراکرم(ص)درآخرین لحظات عمرمبارکشسلیم می گوید:ازسلمان فارسی شنیدم که می گفت:هنگامی که پیامبر(ص)بیمارشددرکنارایشان نشسته بودم که حضرت فاطمه (س) واردشدهمین که ضعف وبیماری آن حضرت رادیدبغضش شکست واشک برگونه هایش جاری شدرسول خدافرمود:دخترم چراگریه می کنی حضرت فاطمه(س)فرمود:ای رسول خداازنابودی حق خودوفرزندانم پس ازشمامی ترسم.رسول خدادرحالی که چشمانش غرق اشک بودفرمود:ای فاطمه آیانمی دانی که خداوند،آخرت رابرای مااهل بیت به دنیاترجیح داده،ومرگ رابرای همه آفریده هامحتوم ساخته است
خداوندبه زمین نظرافکندومرابرای پیامبری برگزیدوسپس باردیگرتوجه کردوهمسرت راانتخاب نمودوبه من دستوردادتورابه عقداودرآورم واورابرادرو،وصی خودقراردهم واورابه عنوان خلیفه خوددرامتم معرفی کنم.پس پدرت والاترین پیامبران وهسمرت بهترین اوصیاست وتواولین فردازمیان اهل بیتم هستی که به من ملحق می شوی وآنگاه دوباره خداوندبه زمین نظرکرد توویازده نفرازفرزندانت وفرزندان برادرم که شوهرتوست،انتخاب نمود
دخترم توسروربانوان اهل بهشت ودوپسرت حسن وحسین سروران جوانان اهل بهشت هستند.من وبرادرم علی ویازده امام ووصی من تاروزقیامت همگی هدایت شده وهدایت کننده هستیم ازمیان اوصیا براردم علی بهترین آنهاست خدابرای مااهل بیت آخرت رابه دنیاترجیح داده آنگاه پیامبراکرم به همسروفرزندانش نگاه کردوفرمود:ای سلمان خداراگواه می گیرم که من بادشمنان اینان دشمن.وبادوستانشان دوست هستم ودوستاران اهل بیت من دربهشت همنشینم خواهندشدسپس پیامبر(ص)روبه علی کردوفرمود:ای علی بعدازمن قریش به توظلم می کندعلیه توشورش کرده وحق تورامی گیرند اگریارانی یافتی باآنان بجنگ ومبارزه کن درغیراین صورت صبرپیشه کن وخودرابه دست خویش به هلاکت نیندازتونسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی بااین تفاوت که بهدازمن پیامبری مبعوث نخواهدشدپس سرنوشت هارون برایت الگوی خوبی هست زمانی که موسی گفت چراازگمراهی بنی اسرائیل جلوگیری نکردی گفت:(اینان مراضعیف شمردند ونزدیک بودمرابکشند"سوره اعراف آیه۱۵۰)
                                          حدیث(۲):
مظلومیت امیرمومنان(ع)بعدازرسول خدا(ص):
سلیم ازامام علی(ع)نقل می کند:روزی پیامبر(ص)ومن درکوچه های مدینه قدم می زدیم که به باغی رسیدیم گفتم:یارسول الله چه باغ زیبایی پیامبرفرمودند:زیباست وباغی زیباترازاین برای تودربهشت وجودداردازهفت باغ گذشتیم ومن به هرکدام که زیبامی گفتم پیامبرنیزمیگفت:زیباترازاین برای تودربهشت هست تاهنگامی که مسیرخلوت شدپیامبر(ص)مرادرآغوش کشیدوگریه کردوفرمورد:قسم به جان پدرم که توشهیدتنهاهستی گفتم:رسول خداچراگریه می کنیدفرمود:برخی ازمردم،نسبت به توکینه هایی دردل دارندکه پس ازمن آشکارمی کنندکینه های بدروخون خواهی احدمحاسنت رابا خون سرخضاب می کنندگفتم:آیا درآن زمان دینم سالم است فرمود:آری دینت سالم است
رسول خدادرادامه گفت:ای علی تورابشارت بادچون درزندگی ومرگت بامن همراه خواهی بودوتوبرادر،جانشین،وزیر،ونماینده من هستی توقرض هاووعده هایم رابه انجام می رسانی تویی که امانتم رامی دهی وباناکثین(اصحاب جمل)قاسطین(خوارج)ومارقین(لشکریان معاویه)می جمگی دربرابرظلم قریش صبر پیشه کن ای علی هرپیامبر ی که مبعوث می شود برخی ازمردم به دلخواه وبرخی به اجباربه اوایمان می آورندهیچ امتی پس ازپیامبرشان باهم اختلاف پیدانکردندمگراینکه اهل باطل براهل حق غلبه کردندوخداوندبرای امتحان تفرقه واختلاف رابرای این امت نیزمقدرساخته آنگاه گقتم:خدارابرنعمت هایش سپاس می گویم ودربلاهایش صبرمی کنم وبه قضای اوکاملا تسلیم وراضیم
(قبل ازگفتن حدیث بعدی یه نکته روبایدمتذکربشم که این حدیث درموردواقعه ناگوارسقیفه بنی ساعده هست،درمورداین واقعه شوم روایت های گوناگونی وجودداره وسلیم نیزاین جریان روازچندین نفربرای محکم کاری نقل کرده ولی بنده برای تکرارنکردن،این واقعه روباجمع بندی مختصربراتون درج می کنم)
                                        حدیث(۳):
سقیفه بنی ساعده ومظلومیت اهل بیت پیامبر(ص):
پس ازرحلت پیامبرکه هنوزدقایقی ازلحظه فوت ایشان نمی گذشت وامام علی(ع)درحال غسل پیامبربودندجمعی ازانصارباسابقه دراسلام،به طمع ریاست درمحلی به نام سقیفه بنی ساعده که جایی برای شوراءورای گیری بوده ودرزمان پیامبرنیزبرای مشورت درآن جمع میشدند،جمع شدندوبااینکه پیامبرباراهامسئله جانشینی امام علی (ع)پس خودرا به مردم گوش زدکرده بودودرغدیرخم نیزبه این امرتاکییدنمودبازبرخی ازافرادبرای تصاحب حق مسلم امیرمومنان اقدام کردندانصارپس ازکشمکش زیادتوافق کردندکه باسعدبن عباده بزرگ قبیله خزرج به عنوان خلیفه مسلمین بیعت کننداهل قریش که اوضاع رابرضدخوددیدندبرای اینکه انصاربرآنها ریاست نکندبرای گرفتن خلافت ازآب گل آلودماهی گرفتندازاهل قریش ابوبکر،عمروابوعبیده بن جراح با جمعی ازیاران نزدمردم آمدندوباگروه انصاربه مجادله پرداختندعمرگفت:ای گروه انصارقریش به خلافت ازشماسزاوارتراست زیرارسول خداازقریش بودخداوندنام مهاجرین رااول ازانصاردرکتابش آورده ورسول خدافرمودند:امامان ازقریش اند،این گروه بااستدلال مولاعلی برانصارغلبه کردنددرصورتی که پیامبرفرموده بودندکه امامان ازاهل بیت مندوازنسل وتبارمن
کیفیت غسل ونمازبرپیامبرخدا(ص):سلیم ازسلمان فارسی نقل می کند:به خدمت علی(ع)رسیدم وآن حضرت مشغول غسل پیامبر(ص)بود،چون خودپیامبربه علی(ع)وصیت فرموده بودکه جزاوکسی ایشان راغسل ندهد پس علی(ع)پرسیده بودچه کسی درهنگام غسل مراکمک می کندآن حضرت گفتند:جبرئیل به توکمک می کندازاین رودرموقه غسل امام علی(ع)پیکرپاک پیامبررابه هرطرفی که می خواست برمیگشت بدون اینکه امام بربدن پیامبردست بزند
هنگامی که امیرمومنان ازکارغسل وتکفین فارغ شدندآن حضرت من،ابوذرمقداد،فاطمه(س)وحسنین را به داخل خانه بردوخودشان جلوایستادوماپشت آن حضرت بررسول خدانمازخواندیم وعایشه درگوشه اطاق نشسته بود وهیچ توجهی به مانداشت گویاخدااوراکورکرده بودآنگاه علی(ع)ده نفرازمهاجرین وده تن ازانصارراداخل خانه نمود تابرپیامبرخدانمازبخوانندوبه این ترتیب تمام اهل مهاجرین وانصاربرپیامبرنمازخواندند
ابلیس اولین بیعت کننده با ابوبکر:
سلمان درادامه می گوید:حضرت علی(ع)را،درحالی که پیامبرراغسل می داد،ازجریان سقیفه باخبرساختم وگفتم:الان ابوبکربرمنبررسول خدانشسته ومردم راضی نمی شوندبایک دست بیعت کنند بلکه باهردودست بیعت می کردندامیرمومنان فرمود:آیافهمیدی برروی منبرچه کسی اولین بارباابوبکربیعت نمودگفتم نه امادرسقیفه عمر،مغیرة بن شعبه،بشیربن سعیدابوعبیده بن جراح معاذبن جبل بااوبیعت کردندامام فرمودمنظورم آنهانبودمنظورم این بودکه چه کسی بروی منبراولین بارباابوبکربیعت کرد آیانداسنتی که بودگفتم:نه ولی به خاطردارم پیرمردی عصابه دست که درپیشانیش اثرسجده باپینه ای بزرگ بودازمنبربالا رفت درحالی که گریه می کردتعظیمی نمودوگفت:خداراسپاس که مرازنده نگه داشت تاتوررادراین مکان ببینم دستت رابرای بیعت بگشا ابوبکردستش راگشودوبااوبیعت کردآنگاه پیرمردگفت:امروز،مثل روزآدم است!ازمنبرپایین آمدوازمسجدخارج شد آنگاه امام علی(ع)فرمود:سلمان آیادانستی اوکه بودگفتم:نه ولی ازلحن سخنش ناراحت شدم انگارازفوت پیامبر(ص)خوشحال بودعلی(ع)فرمود:او((ابلیس))!!!!بودخدالعنتش کند
پیامبرخدابه من گفته بودکه درغدیرخم به دستورخدامرابه جانشینی خودانتخاب وبه مردم ابلاغ نمایددرحال اعلام این خبرابلیس باشنیدن این خبربسیارناراحت شد،وبافریادی بلندیارانش رابه دورخودجمع کردشیاطین ازاوپرسیدند:ای آقاوسرورماچه شده که این چنین فریادمیکشی، ابلیس:این امت نجات یافته است وامروزدینشان کامل شدیارانش می گوینددیگرنمی شودبراین امت نفوذکردآنهانجات یافتندوراهی برای گمراهیشان نمانده است،وقتی که مردم درسقیفه بنی ساعده پس ازمذاکره باحق واستدلال ماباابوبکربیعت می کنندسپس به مسجدرفته واولین کسی که باابوبکربیعت می کندابلیس است،بعدازبیعت خارج شده ویاران دوستانش اطراف اوجمع می شونداوراسجده کرده به اومی گویند:ای آقاوبزرگ ماتوهمان کسی هستی که!آدم راازبهشت خارج نمودی ابلیس می گوید:کدام امت است که بعدازپیامبرش گمراه نشود؟!هرگز!شماگمان کردیدکه برایم هیچ راه نفوذی به این امت نیست!..مراچگونه دیدیدهنگامی که آنچه خداورسولش دربازه اطاعت او(امام علی(ع))به آنهادستورداده بود
اوج مظلومیت امام علی(ع)واهل بیت مطهرش:
سلمان درادامه می گوید:وقتی که شب شدامیرمومنان حضرت زهرا(س)رابرمرکبی سوارکرد،دست حسن وحسین(ع) راگرفت وبرای احیای حق خودش به خانه های تمام اهل مدینه ازمهاجروانصاررفت آن حضرت بایادآوری منزلت وجایگاه خوددرنزدرسول خداوروزغدرخم برای آنهادلیل آوردولی فقط چهل نفرباامام بیعت کردندوبه آن چهل نفرفرمود:صبح زودباسلاحی به کمروسرهای تراشیده اعلانابااوبیعت کرده وتادم مرگ به اووفادارباشند،امادرصبح باکمال تعجب فقط چهارنفربه پیمانش وفاکردند(آیااین اوج مظلومیت نیست؟؟؟؟؟!!)وآن چهارنفرمن،ابوذر،مقدادوزبیربن عوام بودیم امیرمومنان ناامید نشد.
وشب بعدنیزبه خانه های تمام مردم مدینه رفت وآنهاراقسم دادوبه آنهافرمودصبح فردابه نزدمن بیایداماصبح جزماچهارنفرکسی نیامدوبازامام به خانه های مردم رفت ولی بازفقط ماچهارنفرصبح با امام بیعت کردیم !!.هنگامی که امام علی(ع)مکر،حیله،نیرنگ وترس مردم رادیدبه اجبارخانه نشینی کردوبه جمع آوری قرآن مشغول شدازخانه بیرون نیامدتاکارش تمام شودزمانی که کارجمع آوری قرآن توسط امام تمام شدابوبکرجمعی رابه سوی امام فرستادکه ازخانه خارج شووبیعت کن اما.امام نیامدتااینکه قرآن راکامل جمع کردسپس به مسجدرفت مردم دورتادورابوبکرراگرفته بودندامام باصدای بلندفرمودند:من پس ازغسل،کفن دفن پیامبر(ص)مشغوال جمع آوری قرآن شدم تااینکه تمام آن رادراین پارچه جمع نمودم همه آنچه خدابرپیامبرنازل کرده دردست من است وهیچ آیه ای جا نمانده است این راگفتم که فردای قیامت نگوییدکه بامانگفتی ونگوییدکه من سکوت کردم وازشمایاری نخواستم وشمارابرای دفاع ازدین اسلام دعوت نکردم دراین هنگام عمرگفت:قرآنی که دردست ماست ماراازآنچه که توبه آن دعوت می نمایی بی نیازمی کندوامام به خانه برگشت پس ازرفتن امام عمربه ابوبکرگفت:کسی رابه دنبال علی بفرست تابیعت کند.
زیراتواوبیعت نکندهیچ اعتباری به خلافت تونیست وبابیعتش ازشرش رهامی شویمابوبکریارانش راروانه خانه امام کردیاران به خانه امام رفتندوبه آن حضرت گفتند:دعوت خلیفه پیامبرخدارااجابت کن،امام فرمود:چه زودبه پیامبردروغ بستیدهمه شمامی دانیدوازرسول خداشنیدیدکه مراخلیفه خودخواندنه اورا.فرستاده برگشته وپیغام رابرای ابوبکربرداهل سقیفه چندین بارفرستاده ای به خانه امام روانه ساختندتاامام باابوبکربیعت کندو.هربارامام بااین امرمخالفت می نمودآن روزابوبکرویارانش وقتی سرسختی امام رادیدنددیگرپافشاری برای بیعت نکرده وامام رابه حال خودش گذاشتند امام دوباره حضرت زهرارابرمرکبی سوارکرده ودست حسنین راگرفته به خانه تمام اهل مدینه رفت وآنهارادعوت به بیعت نمود اماجزماچهارنفرهیچ کس به امام لبیک نگفت
اهانت به حریم وحی الهی(هجوم به خانه امام):
هنگامی که امام باپستی مردم وعدم یاریشان روبرو شدندخانه نشین شدنداهل سقیفه که ازعدم بیعت امام علی(ع)احساس خطرمی کردنددرهرصورتی تصمیم به گرفتن بیعت ازامام گرفتندبه همین خاطرابوبکربه اصرارعمرجمعی خشن به سرکردگی(قنفذ)برده ای که به خشونت شهرت داشت برای گرفتن بیعت به خانه امام روانه کردآن جمع به درب خانه که رسیدنداجازه ورودخواستند امام این اجازه رابه آنهاندادقنفذواطرافیانش یه مسجدبرگشته وخبررابه ابوبکرکه مردم دوراوراگرفته بودندرساندعمربن خطابه آنهادستورداده برگشته واجازه ورودبگیریددرصورت ندادن اجازه بدون اذن واردشویدآن گروه دوباره برگشتندواجازه ورودخواستنداین بارصدیقه طاهره حضرت فاطمه(س)به آنهافرمود:به شمااجازه نمی دهم بدون اجازه واردخانه ام شویدپس آنهابرگشتندولی قنفذملعون همچنان ایستاده بودآنهاکلام حضرت فاطمه(س)رابرای اهل سقیفه خبردادندوگفتندحضرت اجازه ورودبه ماراندادعمرخشمگین شدوگفت:مارابازنان کاری نیست
عمربا همان گروه به سوی خانه وحی هجوم بردوبه همراهان خوددستوردادباخودهیزم بیاورندتابه خانه امام رسیدندآنگاه عمرفریادزد به طوری که اهل خانه بشنوندگفت:به خداسوگندای علی!ازخانه خارج شو.وباخلیفه پیامبربیعت کن وگرنه خانه ات رابه آتش می کشم پس فاطمه(س)فرمود:ماراباتوکاری نیست راحتمان بگذارعمرپاسخ داد:درب رابازکن وگرنه خانه رابرسرتان به آتش می کشم دراین هنگام حضرت فرمود:ای عمرخجالت نمی کشی وازخدانمی ترسی که به خانه ام داخل شوی؟!ولی عمربازنگشت لذاآتش طلب کردودرخانه رابه آتش زددرب که ازشاخه های درخت خرماساخته شده بودبه راحتی آتش گرفت وحضرت فاطمه به پشت درآمدتا مانع ورودآنهاشوداما عمر(لعنه الله)بافشارداخل خانه شدودراین حال حضرت فاطمه پشت درب خردشدوبا آه وفریادفرمود:ای رسول الله ای پدرجان.دراین هنگام عمرملعون(که خدالعنتش کند)شمشیردرغلاف خودرابلندکردوبه پهلوی حضرت فاطمه کوبید.
پس حضرت بافریادخداراصدازدندعمربن خطاب (ملعون)به همین هم بسنته نکردبلکه تازیانه خواست وباشلاق بربازوی مبارک حضرت فاطمه(س)زددرحالی آن حضرت براثرفشاردروضربه غلاف شمشیرمجروح برزمین افتاده بود

نظرات 1 + ارسال نظر
ناهید یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:21 ب.ظ

سلام.مطالبتون خیلی عالی بود .التماس دعا

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد